Overblog
Suivre ce blog Administration + Créer mon blog

کار خرابی

دو روز هست که سیستم وبلاگهای من اشکال پیدا کرده بنا بر این هر چی می نویسم همه به باد میره گرچه اول ذخیرشون میکنم ولی درست نمیشه که نمیشه توی وبلاگ آشپزیم یک پست رو 4 بار نوشتم ولی همش پرید خلاصه بازم سعی میکنم امیدوارم مشکلات هر چه زودتر بر طرف بشه اینم...

Lire la suite

تیتا

تیتا

تیتا آرام در تابوت خود خوابیده بود یک لباس خیلی خوشگل تنش بود و هر دو دستهاش روی سینه اش قرار گرفته بود در واقع از زمانی که به اینجاآمدم این دومین مرده ایی بود که می دیدم قبلا به عمرم مرده ندیده بودم و دوست نداشتم ببینم یعنی میترسیدم توی این ملحفه هایی...

Lire la suite

دیروز

دیروز صبح ساعت 7 بیدار شدم طبق معمول هر روز که همگی با هم صبحانه بخوریم بعد از اینکه ساعت یکربع به 8 نیکولا رفت مدرسه اش من رفتم دوباره یک چرت مرغوب بزنم تا ساعت 9 این یک ساعت به اصطلاح چرت مرغوب من منو برد به سالهایی که ایران بودم و کارمند شرکت ... بودم...

Lire la suite

اولین

اولین ماه رمضان بدون مامان مامان عاشق اذان و ربنای موقع افطار بود مامان عاشق ماه رمضان بود مامان عاشق بود و ما عاشق مامان بودیم و چقدر ازت خواستیم که ما مان رو شفا بدی چقدر گریه کردیم چقدر دعا کردیم ولی تو کاری رو که خواستی کردی و مامان رو برای همیشه...

Lire la suite

هیچ خبر

هیچ خبر خاصی نیست و هیچ کار خاصی نکردم خوب خبر خوبی هم نیست همیشه منتظرم تا یک اتفاق خوب بیفته و همیشه آماده تغییر هستم از یک جا موندن و راکد بودن متنفرم می دونم که این روزها مثل برق و باد میگذره منتظر اون روزهای خوب و روشن و آفتابی هستم ،روزهایی که دلتنگ...

Lire la suite

بازی

بازی

یک چیزی که برای من اینجا خیلی جالبه اینه که اینجا تا فامیل با هم جمع میشند حالا میخواد به مناسبت خاصی باشه یا نه برای دیدار باشه فوری همه به فکر این میافتند که بازی دسته جمعی کنند اوایل برام شاید خنده دار بود چون پیش خودم فکر میکردم که ای با با آمدیم...

Lire la suite

از میان

از میان کادوهایی که همسرم دریافت کرد یکیش منو خوشحال کرد انم کتاب پرسپولیس خانم ساتراپی بود که دوست داشتم این کتاب رو بخونم و از پریروز تا حالا در حال خوندن این کتاب هستم تولد به خوبی گذشت خیلی کار کردم دوروز قبل از آن روز تولد و دو روز بعد از تولد خیلی...

Lire la suite