سنجاقک
چند روز پیش این سنجاقک خوشگل پشت پنجره ویلوکس توی تارهای آهنین عنکبوت گیر کرده بود با هزار زحمت پنجره رو باز کردیم و نردبان آوردیم و آزادش کردیم و رفت فردای اونروز من سنجاقک رو دیدم که تو حیاط به همین شکل افتاده و آوردمش خونه به خیال اینکه مرده کلی ازش عکس گرفتم ولی دیدیم که این داره یکم تکون تکون میخوره از آنجایی که دو سه روزی پشت پنجره بدون آب و اذوقه بود بلا فاصله عملیا ت نجات رو با کمک همسرم شروع کردیم کمی آب و عسل با نی بهش خورانیدیم البته راحت نبود من با یک ذره بین درشت نگاهش میکردم و وقتی زبونشو در می آورد برای خوردن آب کلی خوشحال بودیم خلاصه خورد و خورد و هی خودشو تکونهای شدید می داد با پنس خیلی ظریفی بقایای تارهای عنکبوت رو از بدنش جدا کردیم خلاصه 2 ساعتی سعی کردیم که سنجاقک عزیز جونی بگیره غذایی بخوره ولی زحمات ما نتیجه ایی نداشت و جان به جان آفرین تقدیم کرد که البته برای من خیلی سخت بود چون واقعا دوست داشتم خوب بشه و پرواز کنه
این عکس بزرگتر هست که خیلی فوقالعادهاست